ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کردهام زان می که در پیمانهها اندرنگنجد خوردهام مستم ز خمر من لدن رو محتسب را غمز کن مر محتسب را و تو را هم چاشنی آوردهام ای پادشاه صادقان چون من منافق دیدهای با زندگانت زندهام با مردگانت مردهام با دلبران و گلرخان چون گلبنان بشکفتهام با منکران دی صفت همچون خزان افسردهام ای نان طلب در من نگر والله که مستم بیخبر من گرد خنبی گشتهام من شیرهای افشردهام مستم ولی از روی او غرقم ولی در جوی او از قند و از گلزار او چون عاشقان ,مستم ,عاشقان پیمانه منبع
درباره این سایت